کد مطلب:142029 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

پاسخ امام به دعوتنامه ها
حسین (ع) پس از ملاقات با پیكها و دریافت نامه ها و پیامها، پاسخ به نامه های گروههای كوفی را در برنامه خود قرار داد.

از اینرو پس از بجای آوردن دو ركعت نماز میان ركن و مقام و طلب خیر از خداوند درباره آنچه پیش آمده است، مسلم بن عقیل را فراخواند و او را از حال و وضع مردم آگاه ساخت و آنگاه جواب نامه ها را نوشته و به او داد و وی را مأمور ابلاغ گردانید. [1] .

پس از آن در پاسخ به هانی بن هانی و سعید بن عبدالله كه از آخرین فرستادگان بودند چنین نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

از سوی حسین بن علی، به بزرگان از مسلمانان و مؤمنان!

اما بعد،هانی و سعید برای آخرین بار نامه های شما را به من رسانیدند، و به درستی من هر آنچه شما در آن نامه ها نگاشته و یادآوری كرده اید، دریافتم. آنچه همه شما


گفته اید این است، كه ما رهبر نداریم پس به نزد ما بیا شاید خداوند به وسیله تو براه حق هدایتمان گرداند.

اینك من، برادر و پسر عموی خویش كه مورد اعتماد من است به جانب شما برانگیختم و به او دستور دادم كه از حال و كار و اندیشه شما برای من بنویسد و مرا آگاه كند.

پس اگر او گزارش داد كه رأی بزرگان و دانشوران و راهنمایان شما نیز همانگونه است كه فرستادگان شما ابلاغ كردند و در نامه هایتان خواندم، من نیز به زودی به سوی شام خواهم آمد اگر خدا بخواهد.

«فلعمری ما الامام، الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله و السلام [2] اما، به جان خودم سوگند! كه پیشوای مسلمانان نباید باشد، مگر كسی كه حكم كننده به كتاب خدا، به پا دارنده عدالت، وام دار دین حق بوده و خود را بر ذات خدا وقف كرده باشد. و السلام.»

نكته ای كه در پایان نامه بدان تأكید شده بسیار مهم است زیرا آن حضرت خاطر نشان می سازد كه رهبر جامعه اسلامی و زمامدار مسلمانان می بایست دارای ویژگیهایی چون عامل به كتاب خدا، قیام كننده برای عدالت، و خادم بی توقع دین، و فانی در حق باشد.

او با این یادآوری، روشن می سازد كه شرافت قومی، قبیله ای، قدرت و ثروت و سایر معیارهای جاهلی، هیچكدام برای رهبری مسلمانان نباید ملاك قرار گیرد، بلكه امام امت اسلام، باید شرایط و ویژگیهایی داشته باشد كه به سبب آنها، كتاب خدا دستور العمل قرار گیرد و عدالت در سرزمین اسلامی گسترده شود، بی تردید


كسی می تواند به این آرمانها دست یابد كه هوی های نفسانی را از وجود خویش زدوده باشد، تا گرفتار عوارضی چون قدرت پرستی، زردوستی، كبر و نخوت، سلطه طلبی، بی عدالتی و ستم و عصیان بر خدا نشود. و در حقیقت نزاع او با یزید بر سر همین معیارها و آرمانها بود نه برخوردی شخصی و یا قبیله ای و....


[1] لهوف، ص 16.

[2] ارشاد، ص 204، طبري، ج 5، ص 253.